لب این پنجره چندیست به جان آمدهایم
به تماشاگه بی نام و نشان آمدهایم
نامه دادیم که شاید برسد دست اجل
خودمان زودتر از نامهرسان آمدهایم
ذرهای بهره نبردیم از عالم نکند
ما فقط بهر تماشای جهان آمدهایم!
فرصتی پیش نیامد که لبی باز کنیم
از غم لال نمردن به زبان آمدهایم
قدر یک ثانیه شادی نرسیده است به ما
عذر خواهیم اگر دلنگران آمدهایم
جانمان را به لب آورد خزانی که گذشت
لب این پنجره چندیست به جان آمدهایم
فرامرز عرب عامری