خاموشی گُل خواهد داد
فراموشی هم؛
نمیبینی!؟
هیوا مسیح
خاموشی گُل خواهد داد
فراموشی هم؛
نمیبینی!؟
هیوا مسیح
گفتم:«بدوم تا تو همه فاصلهها را» تا زودتر از واقعه گویم گلهها را چون آینه پیش تو نشستم که ببینی در من، […]
امروز بهصورت کاملا اتفاقی یادم افتاد که روز ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۸۵ وارد دنیای کاری حرفهای شدم؛ یعنی شنبهی همین هفته وارد […]
تصویر یک ـ سر کلاس در ردیف دوم نشستم و دارم زور میزنم تخته را بخونم. نمیشه که نمیشه. به خودم میگم […]
۱. خیلی خیلی بچه بودم که اگر اشتباه نکنم با گل آقا و شاغلام و آبدارخانهی همایونی در کتابخانهای که در آنجا […]