مشاهده‌گر (۲۸)

خوانندگان قدیمی‌تر گزاره‌ها مجموعه پست‌های “مشاهده‌گر” را به خاطر دارند. در این پست‌ها تصویری را با هم می‌دیدیم و سعی می‌کردیم روایت‌مان را از این تصویر بنویسیم. بعد از مدت‌ها تعطیلی، تصمیم گرفتم این پست‌ها را دوباره شروع کنم و بدین ترتیب از این پس هر هفته، یک‌شنبه‌ها صبح را با “مشاهده‌‌گر” آغاز می‌کنیم و البته در این‌ شروع دوباره، کاریکاتور در میان پست‌ها نقش عمده‌ای خواهد داشت. بنابراین این شما و این هم اولین مشاهده‌گر سری جدید:

روایت‌تان را برای من بنویسید.

منبع کاریکاتور

دوست داشتم!
۲
ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)
علی نعمتی شهاب

13 دیدگاه برای «مشاهده‌گر (۲۸)»

  1. من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید/قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید…بهار

  2. من معمولا نظر نمینویسم ولی:
    همیشه یادمان باشد؛ تیره روزی هایی را که به سختی آنها را شکست دادیم. مانند پادتن های بدن که وقتی بیماری را شکست میدهند ، ان را به خاطر می سپارند تا در مواجه بعدی بازهم پیروز باشند.
    وقتی شکست هایمان را به خاطر بسپاریم ، مطمئنا در مشکل و جنگی دیگر ، قدرتمندتر ظاهر می شویم و دشمنی که میشناسیم را بهتر شکست خواهیم داد!

  3. گاهی باید تمام گذشته ها را ریخت و رفت …
    این تصویر نشانگر گذشته هاییست که نمی توان فراموش کرد ، باری که هموراه بر دوش می ماند.

  4. سلام
    فکر میکنم نشانه تفکری است که دوست دارد نشان دهد از قفس خود بیرون آمده، اما قفس را همیشه با خود حمل میکند تا هر جا مورد تهدید واقع شد، داخل آن برود.
    داخل آن برود تا خود را در مقابل مسئولیتی که داشته، یا کاری که کرده، یا هر چیزی که هنوز هم مثل زمانیکه در قفس بود، آن را تهدید میداند، از خودش محافظت کند.
    به قول آقای مهرانی تغییر از زمانی شروع میشود که ما واقعاً تغییر را شروع کنیم. (نقل به مضمون)، یعنی آن قفس را بگذاریم و رو به جلو برویم.
    نگاه دیگری هم میتوان داشت:
    این موجود، نمیخواهد از قفسش جدا شود، اما جایی هم که بوده دیگر جای خوبی نبوده، حالا ناچار ر پی یک جابجایی کوچک است، میرود جایی بهتر، بساطش را پهن کند و دوباره در قفس عزیزش ساکن شود. درست مثل سیزده به در ها که آدم دائم جابجا میشود:-)
    سربلند باشید

  5. من یاد لاکپشت میوفتم که وزن سنگین خونه اش رو همیشه تحمل میکنه مبادا یه وقت بدونه خونه بمونه، کلا اهل ریسک نیست این موجود

  6. با سلام به نظر من نماد موجودی است که گرچه به صورت ظاهری آزاد است اما اسیر گذشته اش است وهنوز از قفس گذشته هایش بیرون نیامده ایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *