درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۶۴)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

«یورگن کلوپ ناکامی دورتموند در لیگ قهرمانان اروپا را نتیجه بی‌تجربگی تیم‌ش می‌داند:«تجربه نکته‌ای است که نمی‌توان با گوش دادن آموخت و باید در طول زندگی آن را کسب کرد.» (این‌جا)

بدون شرح. نقل قولی از ورژن آلمانی موفق و دوست‌داشتنی پپ گوآردیولا. 🙂

دوست داشتم!
۴

چابک می‌شویم!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

“چابکی” یا همان روش‌های “اجایل” مفهومی است که در سال‌های اخیر در برابر روش‌های سنتی مهندسی نرم‌افزار قد علم کرده است. روش‌های سنتی که در آن‌ها تولید محصول نهایی در قالب گام‌های بزرگ و پیاپی (به‌صورت خطی) طی می‌شد و در نتیجه محصول پروژه در به‌ترین حالت دچار نقص بود و در بدترین حالت کاملا به‌درد نخور. در مقابل در رویکرد “چابک” برای تولید محصولات نرم‌افزاری، با ساختن یک نمونه (پروتوتایپ) از محصول نهایی یک بار به‌سرعت کل فرایند تولید از اول تا آخر طی می‌شود. بدین ترتیب دیدی کلی نسبت به محصول نهایی و فرایند تولید آن و اشکالات و چالش‌های احتمالی و نیازمندی‌های موجود برای تولید نرم‌افزار ایجاد می‌شود. سپس طی چند بار تکرار همین حلقه‌ی اولیه، هر بار جزئیات بیش‌تری از محصول و فرایند تولید مشخص می‌شوند تا سرانجام در تکرارِ آخر به محصول نهایی دست پیدا کنیم.

اما “چابکی” آن‌قدر مفهوم عام و اثربخشی است که کاربرد آن به پروژه‌های نرم‌افزاری منحصر نمانده است. امروز در هر پروژه‌ای ردی از روش‌های چابک را می‌بینیم؛ حتا در پروژه‌های عمرانی! بنابراین عجیب نیست که استفاده از روش‌های چابک را در پروژه‌های مشاوره‌ی مدیریت هم ببینیم. قبلا این‌جا اشاره کرده‌ام که استفاده از روش‌های چابک، یکی از روندهای مهم تغییر حرفه‌‌ی تحلیل کسب و کار در سال ۲۰۱۲ خواهد بود. اهمیت ماجرا تا حدی است که انجمن بین‌المللی تحلیل کسب و کار (IIBA) ضمیمه‌ی چابک را برای استاندارد بسیار معروف‌ش BABOK منتشر کرده است. +

چابکی حتا در سازمان‌های اجرایی و شغل‌های غیرپروژه‌ای و از آن جالب‌تر در زندگی روزمره هم دارای کاربردهای بسیار جذابی است که باید خودتان کشف‌شان کنید! 😉

اما حواس‌مان باشد که “چابکی” یک مفهوم است و نه یک روش و چارچوب عملی. بنابراین برای عملی شدن‌ش رویکردهای اجرایی مختلفی ایجاد شده که یکی از به‌ترین‌‌ها در میان آن‌ها اسکرام است. برای اطلاعات بیش‌تر این‌جا و این‌جا را ببینید. اسکرام مثل PMBOK یک استاندارد بین‌المللی است و مثل PMI مدارک حرفه‌ای معتبر خاص خودش را دارد.

دوستان ما در وبلاگ دنیای چابک چند سالی است که زحمت معرفی این رویکرد را در ایران برعهده گرفته‌‌اند و دوره‌های آموزشی مربوط به آن را هم برگزار کرده و می‌کنند. جدیدترین دوره‌های آن‌ها در مورد اسکرام تیر ماه سال جاری برگزار خواهد شد. اطلاعات بیش‌تر را این‌جاببینید. با توجه به اهمیت و کاربردهای چابکی و اسکرام، شرکت در این دوره‌ها و به‌ویژه دوره‌ی آموزش عمومی اسکرام (با عنوان Professional Scrum Master یا PSM) برای همه‌ی مدیران پروژه ـ اعم از نرم‌افزاری و غیرنرم‌افزاری ـ ، مشاوران مدیریت و تحلیل‌گران کسب و کار و سایر افرادی که به‌نوعی با این پروژه‌ها درگیرند بسیار مفید خواهد بود. خوبی‌ ماجرا این است که می‌توانید با دادن آن‌لاین امتحان مربوطه در خود ایران، مدرک بین‌المللی PSM را هم دریافت کنید!

به دلایل بالا من در دوره‌ی PSM شرکت خواهم کرد. هزینه‌ی دوره البته در نگاه اول بسیار سنگین است؛ اما به‌نظرم با توجه این‌که چابکی و اسکرام کم‌کم در بازار ایران در حال شناخته شدن است به هزینه کردن‌ش می‌ارزد. حداقل‌ش این است که یک مدرک بین‌المللی در این زمینه دریافت کرده‌اید و حداکثرش این است که با روش‌های و رویکردهای نوین و روز دنیا آشنا می‌شوید که به شما در افزایش اثربخشی و کارایی‌ و در نتیجه موفقیت‌تان کمک‌های بسیاری خواهد کرد.

روز کلاس منتظر دیدن‌تان هستم!

دوست داشتم!
۱

درس‌های توسعه‌ی یک کسب و کار کوچک (۲): کارآفرین کیست؟

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

هفته‌ی پیش با هم با تعریف یک بنگاه کوچک آشنا شدیم. + آن‌جا گفتیم که بنگاه کوچک یا استارت‌آپ توسط فردی به‌نام “کارآفرین” راه‌اندازی می‌شود. اما کارآفرین کیست؟ چه ویژگی‌هایی دارد؟ آیا همه می‌توانند کارآفرین باشند؟ این‌ها سؤال‌هایی است که این هفته می‌خواهیم به آن‌ها پاسخ بدهیم.

کارآفرین کیست؟

کارآفرین کسی است که فرصتی را می‌بیند یا ایده‌ای دارد و حاضر است ریسک‌های راه‌اندازی یک کسب و کار را برای کسب منفعت از آن فرصت یا ایده بپذیرد. ریسک‌هایی که در این‌جا وجود دارند لزوما ریسک‌های مالی نیستند؛ بلکه می‌توانند شامل ریسک‌های دسترسی به مواد و تجهیزات لازم و ریسک‌های روان‌شناختی هم باشند. بنابراین کارآفرین فردی “ریسک‌پذیر” است که قصد دارد از این ریسک‌پذیری پول دربیاورد.

اما ریسک‌پذیری تنها ویژگی این جناب کارآفرین نیست. در واقع یک فرد کارآفرین عموما دارای خصوصیات زیر است:

  • علاقه‌مند به ایجاد تغییر: کارآفرین با هدف ایجاد یک تغییر بزرگ (به قول استیو جابز زدن تلنگری بر کهکشان‌ها) تصمیم به راه‌اندازی کسب و کار جدیدش می‌گیرد.
  • خلاقیت: یک کسب و کار جدید را شروع می‌کند.
  • نوآوری: این کسب و کار جدید شامل یک محصول، فرایند، بازار، ماده یا شیوه‌ی سازمان‌دهی جدید است.
  • ریسک‌پذیری: مالک این کسب و کار جدید ریسک ضرر احتمالی و شکست را می‌پذیرد.
  • توان مدیریت: مالک کسب و کار اداره‌ی فعالیت‌ها و تخصیص منابع را برعهده دارد.
  • جاه‌طلبی: سطح بالایی از رشد یا سودآوری مورد انتظار مالک است.

این‌ها در عین ویژگی کارآفرینی بودن، مهارت هم هستند. یعنی شما می‌توانید آن‌ها را یاد بگیرید. هر چند در عمل ثابت شده اگر سطح اولیه‌ای از آن‌ها را نداشته باشید، موفقیت بسیار مشکل می‌شود.

به‌همین دلیل است که صراحتا باید گفت متأسفانه “کارآفرینی” به‌درد همه نمی‌خورد. دنیای کسب و کار دنیای بی‌رحمی است و هیچ چک سفید و تضمینی برای موفقیت به کسی نمی‌دهد. “ریسک” یکی از عناصر ثابت این دنیا است. برای همین “ریسک‌پذیری” و “مقاومت در برابر مشکلات” برای موفقیت در کارآفرینی ضروری‌اند.

جذابیت‌‌های کارآفرینی:

البته اصولا “کارآفرین بودن” شغل جذاب و باکلاسی است و البته با دیدن موفقیت امثال زوکربرگ و گوگلی‌ها و جابز و جف بزوس و بقیه، از نظر کسب شهرت و ثروت هم بسیار جذاب‌تر. با این حال می‌توان جذابیت‌ها و البته مزایای کارآفریتی را در ۵ مورد زیر خلاصه کرد:

  • کسب منافع مالی
  • استقلال و رئیس خود بودن (داشتن قدرت تصمیم‌گیری برای کسب و کار بدون داشتن فردی بالادست)
  • آزادی (فرصتی برای خروج از موقعیت‌های نامطلوب شغل‌های حقوق‌بگیری)
  • کسب رضایت شخصی از زندگی
  • مشارکت در رشد و توسعه‌ی جامعه و پاسخ به تعهدات اجتماعی

کارآفرین در برابر مدیر:

اما جالب است بدانیم که دو نقش “کارآفرین” و “مدیر” با هم متفاوت‌اند. هر دو این نقش‌ها در یک کسب و کار کوچک می‌توانند وجود داشته باشند؛ اما لزوما بر هم منطبق نیستند. کارآفرینی و مدیریت هر دو قالبی “فرایندی” دارند؛ از جایی شروع می‌شوند و با طی تعدادی گام به یک یا چند نتیجه می‌رسند:

  • کارآفرینی: کشف نیازها و فرصت‌های قابل تجاری‌سازی موجود در بازار و پذیرش ریسک راه‌اندازی یک کسب و کار برای بهره‌گیری از این فرصت‌هاست.
  • مدیریت: فرایند دائمی حفظ مالکیت و اداره‌ی یک کسب و کار از پیش راه‌اندازی شده است.

بنابراین کارآفرین بیش‌تر با مسائل مربوط به تجاری‌سازی و ویژگی‌های فنی محصول / خدمت جدید درگیر است؛ اما مدیر علاوه بر این‌ها لازم است به جنبه‌های دیگری از جمله استخدام، مالیات، حفظ رضایت مشتریان، توجه به تغییرات نیازهای بازار و مشتریان، فروش و نگه‌داشت جریان نقدینگی در یک سطح مشخص ـ فکر کند.

بنابراین یک کارآفرین می‌تواند مدیر کسب و کار خودش هم بعد از راه‌اندازی باشد (مثل جف بزوس بنیا‌ن‌گذار و مدیرعامل آمازون) اما لزوما این‌گونه نیست (مثلا گوگل که در آن اریک اشمیت تا همین یک سال پیش مدیرعامل‌ش بود.)

آیا من “کارآفرین” هستم؟

گفتیم که لزوما همه از نظر ویژگی‌های شخصیتی نمی‌توانند کارآفرین موفقی باشند (البته نمی‌شود هم گفت اگر کسی ویژگی‌های بیان شده را نداشته باشد حتمن موفق نخواهد شد.) اما از کجا بفهمیم که “کارآفرین‌” هستیم؟ برای این منظور می‌توانید درباره‌ی ویژگی‌های کارآفرینان که در اول این پست به آن‌ها اشاره کردم فکر کنید. آیا این ویژگی‌ها ـ به‌ویژه ریسک‌پذیری ـ در شما وجود دارند؟ این ارزیابی را باید در چهار موضوع اصلی آمادگی ذهنی و تجربی، ویژگی‌های شخصیتی، شرایط زندگی شخصی و مهارت‌ها انجام دهید.

در عین حال از “نشانه‌ها” غافل نشوید. نشانه‌ها خلاصه‌ای از تجربیات کارآفرینان موفق‌اند. نشانه‌ها به ما نشان می‌دهند که آیا وقت‌ش رسیده سراغ راه‌اندازی کسب و کار شخصی‌مان برویم یا نه؟ در این‌جا برای کمک به شما به‌نقل از این‌جا ۱۳ نشانه‌ی این‌که باید برای خودتان کار کنید را مرور می‌کنیم:

۱- دوست دارید زمان کارتان انعطاف‌پذیر باشد.

۲- دوست دارید کنترل ایده‌ها، پروژه‌ها و کارتان دست خودتان باشد.

۳- با دیگران در سازمان سر سازگاری ندارید.

۴- به کاری که انجام می‌دهید مشتاقید.

۵- خوب گوش می‌کنید.

۶- با “تصمیم‌گیر” بودن راحتید.

۷- شبکه‌ی پشتیبانی دارید که چه در روزهای خوب و چه در روزهای سخت شما را یاری می‌دهند و به شما دل‌گرمی می‌بخشند (مثل خانواده.)

۸- خودانگیز و منظم هستید.

۹- دوست دارید در جلسات به‌تنهایی شرکت کنید و توان‌ش را هم دارید.

۱۰- توان جداسازی ذهنی کار و زندگی شخصی را دارید.

۱۱- جایی که کاری از دست شما برنمی‌آید، توان رها کردن ذهنی و عملی را دارید.

۱۲- توان همراه شدن و سازگار شدن با جریان کاری (در روزهای خوب و سخت) را دارید.

۱۳- منابع کافی (مالی / غیرمالی) در دسترس‌تان وجود دارد.

پایان درس دوم. در درس سوم هفته‌ی آینده به مراحل رشد یک کسب و کار کوچک و ویژگی‌های هر مرحله می‌پردازیم.

دوست داشتم!
۸

مقاله‌ی هفته (۱۵): به‌ترین مدل فروش روی اینترنت چیست؟

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

ماجرای تعقیب قضایی توافق اپل با ۵ ناشر بزرگ آمریکایی برای افزایش قیمت کتاب‌های الکترونیک را حتمن شنیده‌اید. جان ژانگ استاد مدرسه‌ی مدیریت وارتون دانشگاه کلمبیا در این مقاله‌ی جذاب به بررسی این ماجرا پرداخته است. نکات اصلی این مقاله را با هم مرور می‌کنیم:

ـ تا پیش از ظهور پلت‌فرم آی‌تونز اپل، مدل فروش در تجارت الکترونیک مدل “عمد‌ه‌فروشی” بود. در این مدل بین تولیدکننده و خریدار، زنجیره‌ای از بنگاه‌های واسطه قرار می‌گیرد. آمازون دقیقن این نقش را بازی می‌کند: از ناشران به‌صورت عمده‌ می‌خرد و خرده‌فروشی می‌کند. نکته‌ی کلیدی ماجرا که باعث شد تا ناشران بزرگ علیه آمازون متحد شوند این بود که در این مدل هر دو طرف ناشر و واسطه می‌خواهند منافع خود را بیشینه کنند و این دو با هم در تناقض‌اند. استراتژی آمازون این است که با فروش همه‌ی کتاب‌های الکترونیک با قیمت ۹٫۹۹ دلار، مردم را به خرید کیندل و در نتیجه فروش بیش‌تر کتاب الکترونیک و افزایش سود در بلندمدت ترغیب کند؛ اما این مدل دست ناشران را می‌بندد و منافع آن‌ها را کاهش می‌دهد.

ـ در مقابل مدل عمده‌فروشی، مدل دیگری با نام “مدل حق امتیاز” (Agency Model) در دنیای امروز بر بستر اینترنت ایجاد شده است. در این مدل که نماد آن آی‌تونز است، تولیدکننده یا ناشر، محصول خود را مستقیمن به خریدار می‌فروشد: در این‌جا با پلت‌فرمی مواجهیم که به هر کس اجازه می‌دهد در برابر تنها ۳۰ درصد از هر فروش، فروش‌گاه شخصی خودش را راه بیاندازد. بنابراین هر کس حق دارد هر چقدر که دوست دارد روی محصول‌ش قیمت بگذارد. به‌همین علت این ناشران بعد از توافق پنهانی با اپل، آمازون را به در پیش گرفتن این مدل فروش ترغیب کردند و در نتیجه آمازون تحت فشار ناشران بزرگ مجبور شد قیمت خرده‌فروشی‌ش را افزایش دهد.

ـ حالا سؤال این‌جاست که کدام مدل برای مصرف‌کنندگان مناسب‌تر است؟ آیا وزارت دادگستری در تعقیب قضایی اپل و شرکای ناشرش حق داشته است؟ ژانگ می‌گوید که براساس تحلیل‌های اقتصادی که انجام داده این مشخص شده که مدل عمده‌فروشی از نظر اقتصادی مدل بهینه‌ای نیست. مشکل همان ویژگی اصلی این مدل است: هر یک از حلقه‌های زنجیره قصد دارد حاشیه‌ی سودش را بیشینه کند و این باعث می‌شود که قیمت نهایی افزایش یابد. ژانگ این مشکل را “حاشیه‌‌ی سود مضاعف” می‌نامد.

ـ اما راه‌حل مشکل “حاشیه‌ی سود مضاعف” چیست؟ مشخص‌ترین راه‌حل استراتژی یکپارچه‌سازی افقی رو به جلو است: تأسیس فروش‌گاه‌هایی برای فروش محصولات به‌صورت مستقیم به مصرف‌کننده‌ی نهایی. همان کاری که اپل با فروشگاه‌های‌ش انجام داد. اما این کار برای همه مقدور نیست: هم منابع زیادی می‌طلبد و هم تنوع محصول فراوانی. این‌جاست که “مدل حق امتیاز” وارد می‌شود و براساس آن پلت‌فرمی مانند آی‌تونز، این امکان را به همه می‌دهد تا فروش‌گاه خود را تأسیس کنند و با قیمت مورد نظر خودش محصول را بفروشند. نکته‌ی مهم ماجرا این‌جاست که در این‌جا هدف هر دو طرف ناشر و صاحب پلت‌فرم بزرگ‌تر کردن کیک است و نه افزایش سهم خودشان از کیک. بنابراین آن‌ها نمی‌توانند از یک قیمت بهینه‌ی مشخص بالاتر بفروشند؛ چون مشتری نمی‌خرد و در نتیجه همه ضرر می‌کنند.

ـ در دنیای اینترنت به‌دلیل ماهیت ذاتی این محیط، هر تولیدکننده‌ای که یک سطح حداقلی از تنوع در محصولات را داشته باشد می‌تواند فروشگاه خود را تأسیس کند و محصولات‌ش را با قیمت رقابتی به‌صورت مستقیم به مصرف‌کننده‌ی نهایی بفروشد. در این‌جا مشکلات دنیای واقعی وجود ندارد: نه به منابع بسیار زیادی نیاز است و نه به تنوع محصول بسیار زیاد. ژانگ می‌گوید در بلندمدت این مدل در برابر مدل عمده‌فروشی برنده خواهد بود و برای مصرف‌کننده هم بهینه این است که این اتفاق بیافتد.

ـ در مورد خاص ماجرای اپل و ناشران و آمازون باید به چند نکته توجه کرد:

۱- در بلندمدت با گسترش کاربرد مدل حق امتیاز و افزایش قیمت کتاب‌ها، تولیدکنندگان کتاب‌خوان‌ها مثل آمازون، مجبورند قیمت کتاب‌خوان‌ خود را کاهش دهند تا از صرفه به‌مقیاس مشتریان بیش‌تر برای خرید کتاب‌های الکترونیک استفاده کنند.

۲- برعکس اتهام تلاش برای ایجاد انحصار به اپل و ناشران اگر مدل عمده‌فروشی آمازون برنده شود، آمازون در تحمیل قیمت خود به ناشران انحصار ایجاد می‌کند. در این حالت جدا از کاهش انگیزه‌ی ناشران، سرمایه‌‌ی در دسترس آن‌ها برای سرمایه‌گذاری روی فناوری‌های پیش‌رفته و ایجاد کتاب‌های الکترونیکی که با عکس، ویدئو و محتوای تعاملی روی شبکه‌ی اینترنت هم‌راه باشند، کاهش می‌یابد. ضمنا وزارت دادگستری توجه نکرده که آمازون هم دقیقن برای افزایش حداکثری سهم بازار خود و ایجاد انحصار در بلندمدت، قیمت کتاب‌ها را در یک رابطه‌ی باخت ـ باخت با ناشرین پایین نگه داشته است.

۳- مدل حق امتیاز باعث می‌شود تا ناشرین مجبور باشند کتاب‌ها را روی تمام پلت‌فرم‌های موجود عرضه کنند و در نتیجه انحصار روی عرضه‌ی کتاب‌خوان‌ها هم شکسته می‌شود.

۴- جالب‌تر از همه: در مدل حق امتیاز ناشرین مجبور به رقابت با هم در عناوین مشابه هستند! دیگر قیمت ثابت نیست و در نتیجه هر کس تمایل دارد کتاب خودش را با کم‌ترین قیمت به مصرف‌کننده بفروشد.

ـ چه عاملی باعث می‌شود که یک واسطه مدل نمایندگی را در برابر مدل عمده‌فروشی انتخاب کند؟ در تحقیق آقای ژانگ و همکاران‌شان این نتیجه به‌دست آمده: “اگر فروش الکترونیکی باعث کاهش فروش در حالت سنتی شود، واسطه‌ها مدل حق امتیاز و ایجاد پلت‌فرم را انتخاب می‌کنند؛ اما اگر فروش الکترونیکی به افزایش فروش به‌شکل سنتی منجر شود، مدل عمده‌فروشی و قرارداد مستقیم با تولیدکننده را بر می‌گزینند. ضمنا افزایش رقابت بین واسطه‌ها باعث افزایش تمایل به ایجاد پلت‌فرم می‌شود.”

تحلیل بسیار جالبی بود!

پ.ن. برای Agency Model معادل به‌تری دارید؟

دوست داشتم!
۲

گراسیس ای مسیح فوتبال …

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

هر خوبی و زیبایی پایان دارد و فوتبال ـ این شبیه‌ترین ورزش به زندگی واقعی ـ هم مستثنا از این قاعده نیست. هنوز بعد از سه روز باور نکرده‌ام که چهار سال باشکوه و رؤیایی به‌پایان رسید …

***

“یک چیزی بود که او (پپ گواردیولا) را متفاوت می‌کرد: او با ایده‌ای کاملا شفاف روی کار آمد و مثل بقیه نبود که تازه شروع به جستجو کند. به گواردیولا گفتم که اگر می‌خواهد مثل مسیح باشد، باید در چه مسیری قراربگیرد: او با ایده‌ی شفافی آمد و با ایده‌ی شفافی هم رفت … ” +

مسیح فوتبال! تعبیر استثنایی سزار لوئیس منوتی مربی تیم قهرمان جهان سال ۱۹۷۸ آرژانتین و مربی سابق بارسلونا از آن‌چه پپ واقعن بود و آن‌چه برای فوتبال دنیا کرد: روزهایی که پپ در بارسا بر سر کار آمد روزهایی بود که فوتبال چرکین و نتیجه‌گرا ـ از جام جهانی مزخرف ۲۰۰۲ به این سو و البته نقاط اوج‌ش پورتو و چلسی آقای خاص و یونان ۲۰۰۴ رهاگل ـ در حال نابود کردن تمامی زیبایی فوتبال بود. ما مجبور بودیم جدال تیم‌هایی با نام‌های بزرگ را نگاه کنیم که تنها کاری که نمی‌کردند حمله کردن و گل زدن بود! بارسای رایکارد تنفسی بود برای علاقه‌مند فوتبال واقعی؛ فوتبالی که نتیجه را پیامد طبیعی زیبا بازی کردن می‌دانست. مدل فوتبال رایکارد در نهایت شکست خورد و رفت و جواهر بی‌بدیل آن روزهای بارسا ـ رونالدینیو ـ هم همراه او. روزی که هواداران بارسا شنیدند کاپیتان سابق کاتالان‌ها از تیم بی بارسا می‌آید و ر‌ه‌بری تیم اول بارسا را برعهده می‌گیرد، همه نگران به روزهای پیش رو فکر می‌کردند. روزهایی که چندان روشن نمی‌رسید. همه فکر می‌کردیم که بازی‌های درخشان بارسای رایکارد و موفقیت‌های او تکرار نمی‌شوند؛ اما پپ کاری کرد که نه فقط رایکارد از یاد رفت که حالا به‌نظر می‌رسد “تکرار”، دیگر حتا با “معجزه” هم ممکن نیست.

حالا چهار سال گذشته و همه‌ی ما برای خداحافظی مرد جوان آن روزها ـ که امروز بر چهره‌ی جذاب و کاریزماتیک‌ش گرد سپید سختی‌های این چهار سال نشسته ـ از ته دل اشک می‌ریزیم …

***

کاپیتان بی‌نظیر بارسا کارلس پویول برای خداحافظی پپ نوشته: “به خاطر همه چیر بسیار متشکریم پپ! تو راه را به ما نشان دادی …” آن‌ها که گزاره‌ها و پست‌های فوتبالی‌ش را دنبال کرده‌اند حتمن یادشان هست چقدر در طول این سال‌ها از بارسای پپ درس زندگی و درس ره‌بری گرفته‌ایم. بارسای پپ برای همه‌ی ما نه فقط معنای فوتبال که معنای زندگی را عوض کرد. چه کسی به‌خوبی پپ می‌توانست این همه درس را به ما بیاموزد؟ پپ واقعن این همه راه را به ما نشان داد:

جادوی خلاقیت در انجام کارهای تکراری!

پپ گواردیولا؛ همیشه راضی از خود ناراضی!

پیروزی در ال‌کلاسیکو: جادوی نبوغ رها از بندهای تاکتیکی

راز موفقیت = ساده انجام دادن کارها! 

مثلث طلایی موفقیت بارسا

زندگی به سبک پپ

موفقیت و شکست هر دو حاصل تلاش همه‌ی اعضای تیم است 

تعریف دقیق نقش ره‌بری سازمان به روایت پپ گواردیولا

انگیزه‌ی درونی بازیکنان بارسا؛ الگویی برای همه‌ی آدم‌ها

سبک ره‌بری در بارسلونا

 مهم‌ترین درس پپ که برای همیشه در زندگی‌م آن را یکی از اصول اساسی زندگی قرار خواهم داد این بود: پپ به ما آموخت که به‌جای رنج بردن از ضعف‌های‌مان ـ به‌ویژه در برابر دیگران ـ از توان‌مندی‌ها و خوب بودن‌مان لذت ببریم. راز پیش‌رفت در زندگی و تاب آوردن در برابر سختی‌های‌ش به‌سادگی همین است …

***

و حالا آخرین درس پپ به‌گمانم در این کاریکاتور سایت گل دات کام (از این‌جا) نشان داده شده است: این‌که طوری زندگی کنی که روز آخر با لبخندی ملیح چراغ‌های تالار افتخارات جاودانگی‌ت را خاموش کنی …

***

گراسیس مسیح فوتبال. ما از تو نه فقط برای لذت ناب فوتبال و نه فقط برای اشک‌ها و لبخندهای این سال‌ها که برای آموختن زندگی ممنونیم. به‌امید آن‌که روزی در کنار تو و تمام ستاره‌های این تیم فراموش‌نشدنی، جشن زیبای فوتبال را بزرگ‌تر از همیشه برگزار کنیم.

یادداشت بسیار بسیار خواندنی دوست عزیزم فرانک مجیدی را هم در این زمینه در یک پزشک از دست ندهید و مخصوصن کلیپ آخرش را …

دوست داشتم!
۱۲

موفقیت چیست!؟

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

همه‌ی ما دوست داریم در زندگی‌مان “موفق” باشیم؛ اما کم‌تر پیش می‌آید که فکر کنیم موفقیت یعنی چه!؟ جفری جیمز این‌جا تعریف جالبی از موفقیت ارائه کرده است:

ماتریس زیر را در نظر بگیرید:

برای بیش‌تر مردم تعریف موفقیت به‌شکل زیر است:

اما تعریف واقعی موفقیت این‌طوری است:

بنابراین: “موفقیت در زندگی یعنی هر چه بیش‌تر شاد بودن!”

دوست داشتم!
۸

لینک‌های هفته (۸۵)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

باز هم کمی تأخیر … 🙂

یش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

مدیریت آشفتگی فکری (امیر مهرانی؛ The Coach) (عاااالی! یکی از به‌ترین مطالب هفته)

چگونه عادت های خوب را در خودمان نهادینه کنیم؟ (نارنجی) (عاااااالی!)

۱۰ راه برای افزایش تمرکز و کارایی محیط کار (نارنجی)

پنج نکتۀ زیرکانه برای ابراز مخالفت با رئیس (محمد سالاری)

شوخی با مدل‌های یکپارچه! (افشین دبیری؛ وبلاگ مدیریت منابع انسانی) 😀

 مدیریت و کارآفرینی:

بومی سازی: درست یا غلط؟ (بهاره حسینی) (سؤال خوبی است!)

تکنیک MECE (ابراهیم حیدری)

مدیریت پروژه چابک (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

چگونه یک مربی و مرشد خوب برای خودمان پیدا کنیم؟! (مصطفی مهدی‌زاده؛ نویسنده‌ی مهمان وبلاگ یک پزشک)

گرومینگ بک لاگ محصول (اسد صفری؛ دنیای چابک)

کارآفرینی نیازی به تجربه ندارد

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

راه‌های «عملی» برای تقویت وبلاگستان (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (خیلی حرف حساب!)

گوگل برای مالکیت فایل‌های کاربران تا کجا به پیش می‌رود؟! (آزادراه)

مایکروسافت، نام نسخه‌های مختلف ویندوز ۸ را اعلام کرد (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

چه بر سر اندروید می‌‌آید؟ (تحریریه‌ی آن‌لاین عصر ارتباط)

آزادراه تقدیم می‌کند: اوبونتو برای تازه‌واردها (آزادراه) (کتاب آموزشی اوبونتو)

چهار مطلب در راستای معرفی گوگل‌درایو توسط گوگل در این هفته: رونمایی رسمی گوگل از سرویس گوگل‌درایو (فارنت) و فضای جیمیل به ۱۰ گیگابایت افزایش یافت  و سرویس SkyDrive مایکروسافت با ۷ گیگابایت فضای رایگان (دو خبر دوم از وبلاگینا) و اینفوگرافی: مقایسه سه سرویس دراپ‌باکس، گوگل‌درایو و اسکای درایو (فارنت)

۱۰ امکان جالبی که جستجوگر گوگل دارد و کمتر از آن‌ها استفاده می‌شود

پیش‌بینی سهم ۶ میلیارد مشترکی بازار تلفن همراه دنیا تا پایان ۲۰۱۲

شبکه‌های اجتماعی:

فیس‌بوک بیش از ۹۰۰ میلیون کاربر فعال ماهانه دارد 

صنعت فاوا در ایران:

اساسنامه شرکت زیرساخت تأیید شد 

گواهی مدیریت امنیت اطلاعات خارجی منتفی شد (ISMS ایرانی! چه شود …)

اختصاص بودجه ۴۰ میلیارد تومانی به پژوهش‌های فناوری اطلاعات

الزامی شدن تأیید هویت در پرداخت‌های الکترونیکی

آغاز رده‌بندی ملی آثار نرم‌افزاری

اقتصاد:

اقتصاد آنلاین آمد (سایت خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان که با همت گروهی از دوستان روزنامه‌نگار حرفه‌ای ما که با جریان اصلی اقتصاد جهان همراه‌اند راه افتاده است. معرفی این سایت توسط صادق الحسینی در کاتالاکسی)

سایت شخصی دکتر محمد طبیبیان عزیز هم این هفته شروع به کار کرد!

اقتصاد ایران در گزارش صندوق بین المللی پول (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL) (بسیار خواندنی!)

گیک‌ها و اقتصاد تجربه‌محور (نارنجی)

بدهی خارجی ایران ۶٫۳ میلیارد دلار کاهش یافت/ امارات بدهکارترین در خاورمیانه

نرخ بهره ی بانکی در آمریکا تا پایان سال ۲۰۱۴ ثابت ماند

دوست داشتم!
۰

گزاره‌ها (۱۲۷)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

آدم‌ها، خطاهای کسانی که منتظرشان می‌گذارند را می‌شمارند!

ضرب‌المثل فرانسوی

دوست داشتم!
۳

در حال و هوای بیست و هشت سالگی …

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

فردا ششم اردیبهشت قدم به بیست و هشت سالگی می‌گذارم. باز یک سال گذشت و دوباره رسیدم به نقطه‌ی آغاز. سالی که سراسر رنج بود و و دل‌تنگی و زخم‌های‌ش فراموش‌نشدنی …

***

پارسال این موقع حتا فکرش نمی‌کردم که یک سال بعد روزهای زندگی‌م را با بغض و دل‌تنگی آقاجان بگذرانم (در تمامی این شش ماه فقط و فقط یک بار به خواب دیدم‌ش و دل‌م لک زده برای یک لحظه صدای مهربان‌ش …)؛ چه برسد به رفتن عمو جان به فاصله‌ی کم‌تر از دو ماه و تازه شدن داغ دیگر عزیزانِ برای همیشه سفر کرده‌ …

***

تیر ماه و پایان یک ماجرای شیرین را هیچ‌‌گاه فراموش نخواهم کرد. ماجرایی که تلخی‌ پایان‌ش هنوز هم مرا آزار می‌دهد. تازه آن موقع هنوز نمی‌دانستم که چهار ماه جهنمی آخر سال پیش روی‌م است …

***

مشکلات کاری و استرس‌های کاری هم که دیگر مرا از پای درآوردند. در لحظه‌ لحظه‌ی چهار ماه آخر سال دوست داشتم می‌توانستم همه چیز را رها کنم و خانه‌نشین بشوم؛ اما مسئولیت‌ بزرگی را قبول کرده بودم و نمی‌شد. من باید برای مشکلاتی که کم‌ترین تقصیر را در آن‌ها داشتم، پاسخ‌گو می‌بودم. تازه می‌گذرم از حاشیه‌های تمام‌نشدنی که آن آخرین ذرات انرژی باقی‌مانده را هم از بین بردند …

***

در این یک سال خیلی چیزها یاد گرفتم:

ـ یاد گرفتم که احساس‌م را کنترل کنم و از آن فرار نکنم. یاد گرفتم که شادی بزرگ و آن چیزی که در زندگی به‌دنبال‌ش هستی، نادر است. به‌جای آن باید از تک‌تک شادی‌های کوچک زندگی لذت برد و دل‌خوش داشت به آن‌ها …

ـ یاد گرفتم رؤیاهای‌م را زندگی‌کنم.

ـ یاد گرفتم امید آخرین چیزی است که می‌میرد …

ـ راز موفقیت را از مثلث طلایی بارسا و معادله‌ی جیم وولفنزون و  شریل سندبرگ آموختم.

در کنارش هر روز دوستان عزیز و بزرگ‌وار بیش‌تری را پیدا کردم که برای پیش رفتن و نماندن یاران هم‌مسیر خوبی بودند و هستند.

***

امروز که به گذرِ این یک سال سخت نگاه می‌کنم می‌بینم با وجود تمامی آن لحظات بد و بدتر به موفقیتی دست یافته‌ام که خودم باورش را نداشتم: من توانستم در برابر آن روی واقعی و بی‌رحم زندگی “تاب بیاورم.” تازه توانستم با سرعت بیش‌تری از سال قبل‌تر هم پیش بروم! من امروز دیگر آن آدم سال گذشته نیستم. خیلی بزرگ‌تر شده‌ام و خیلی آبدیده‌تر. تحمل مصیبت بیش از آن‌چه که فکرش را بکنید، آدم را صبور می‌کند …

بله. آن روزهای سخت دیگر تمام شده‌اند. این روزها آرامش دوباره به زندگی من برگشته است. شادم و سرحال. هر هفته و هر روز با آدم‌هایی جدید و دوست‌داشتنی آشنا می‌شوم. از دیدن میزان اعتماد دیگران به خودم ذوق‌زده می‌شوم. و البته ناگفته هم نماند که از تعریف کردن‌شان از خودم هم شاد می‌شوم! (مخصوصن تعریف‌های مربوط به نویسنده‌ی گزاره‌ها بودن!) حالا دوباره مثل همان روزهای اول کاری، ذوق و حوصله و انگیزه و انرژی کافی برای تلاش بیش‌تر و سخت کار کردن دارم. هر روز جای جدیدی برای تأثیرگذاری و کمک به دیگران برای خوب بودن و به‌تر شدن و پیش رفتن کشف می‌کنم. هر روز می‌بینم که چقدر کار برای انجام دادن هست و نگران می‌شوم که نکند فرصت کافی به من داده نشود!

با این همه خیلی دل‌تنگم این روزها. دل‌تنگ آن‌هایی که رفتند و مرا جای گذاشتند. دل‌تنگ عزیزانی که دور از من‌اند و من دور از آن‌ها. دل‌تنگ لحظات خوبی که دیگر تکرار نمی‌شوند …

در آستانه‌ی پا گذاشتن به بیست و هشتمین بهاری زندگی‌م، با تمام وجود ممنون‌م از اعضای عزیزتر از جانِ خانواده‌ام. و از دوستان خوبم که کنارم بودند و هستند. ممنون‌م برای خوبی‌تان و برای بودن‌تان. من برای شما و در کنار شما زنده‌ام.

***

بزرگ‌ترین درس این یک سال بسیار بسیار سخت برای من کشف رازی بود که عمران صلاحی سال‌ها پیش آن را سروده است:

از مقصدمان سؤال کردم گفتی

مقصد، خود راه می‌تواند باشد

مقصد و رسیدنی در کار نیست. تنها باید برای نماندن تصمیم گرفت و بدون لحظه‌ای توقف همراه با مسیر زندگی پیش رفت. مقصد همین جاست و همین لحظه. جای دیگری دنبال‌ش نمی‌گردم.

دوست داشتم!
۲۰

درس‌های توسعه‌ی یک کسب و کار کوچک (۱)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

از امشب رسما وارد متن درس‌های توسعه‌ی یک کسب و کار کوچک می‌شویم و هر هفته به یکی از موضوعات مطرح در توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک می‌پردازیم.  لازم است همین ابتدا به یک نکته‌ی مهم اشاره کنم: هدف اصلی از طرح این سلسله مطالب در این‌جا این است که علاقه‌مندان راه‌ا‌ندازی کسب و کارهای کوچک بدانند باید به چه موضوعاتی فکر کنند و چه کارهایی انجام دهند. در واقع هدف، طرح چارچوبی برای راه‌اندازی یک کسب و کار کوچک است. بنابراین لطفن فراموش نکنید که هر کدام از درس‌های ارائه شده دارای جزئیات بسیاری است که آشنایی با آن‌ها نیازمند مطالعه و مطالعه و مطالعه است. من سعی می‌کنم بسته به موضوع برخی منابع خوب برای مطالعه را هم خدمت دوستان عزیز معرفی کنم.

اما اولین درس. همه‌ی ما هدف‌مان راه‌اندازی و توسعه‌ی یک کسب و کار کوچک است؛ اما آیا می‌دانیم که اصلن به چه کسب و کارهایی کوچک می‌گویند؟ این هفته می‌خواهیم به این سؤال جواب بدهیم.

شاید در نگاه اول کسب و کار کوچک، بنگاهی به‌نظر برسد که دارای درآمد به‌نسبت محدود و اندازه‌ی کوچکی است. این دیدگاه تقریبا درست است؛ اما دقیق نیست. مثلا از این دیدگاه احتمالن شرکتی مثل اینستاگرام یک میلیارد دلاری کسب و کار کوچک به‌نظر نمی‌آید! بنابراین این سؤال پیش می‌آید که یک کسب و کار کوچک واقعن چه نوع کسب و کاری است؟

با بررسی تعاریف رسمی کسب و کار کوچک در کشورهای مختلف می‌بینیم که تعریف بنگاه‌های کوچک و متوسط در کشورهای مختلف جهان بیش‌تر بر تعداد کارکنان مبتنی است؛ هر چند میزان دارایی (ژاپن)، میزان سرمایه‌ (کره‌ی جنوبی) و میزان فروش (مالزی) نیز جزو معیارهای اصلی تعریف یک بنگاه به‌عنوان بنگاه کوچک و متوسط محسوب می‌شوند.

در ایران تعاریف مختلفی برای کسب و کارهای کوچک ارائه شده؛ اما نکته‌ی مهم این‌جاست که وجه مشترک تمامی این تعاریف تکیه بر “تعداد کارکنان” به‌عنوان معیار اصلی تعریف کسب و کارهای کوچک است. مهم‌ترین تعریف قابل استناد در این زمینه ـ که مخصوصا برای استفاده از تسهیلات و حمایت‌های دولتی لازم است به آن توجه شود ـ تعریف سازمان صنایع کوچک و شهرک‌های صنعتی ایران است که متولی اصلی حمایت از SMEها در ایران محسوب می‌شود. این سازمان کسب و کارهای کوچک را “کسب و کارهای دارای ۱ تا ۹ نفر پرسنل” می‌داند. اما این تعریف رسمی را می‌توان کامل‌تر هم کرد تا به‌تر درک کنیم که یک بنگاه کوچک یعنی چه. گفته شده بنگاه کوچک، بنگاهی است که سه ویژگی زیر را داشته باشد:

  • مدیریت بنگاه مورد نظر مستقل و و غالبا به‌صورت مدیر ـ مالک باشد.
  • سرمایه و مالکیت در اختیار یک فرد یا یک گروه کوچک (معمولا خانواده) است.
  • از سایر بنگاه‌ها مستقل باشد.

بنابراین از همین‌جا با هم این قرار را با هم بگذاریم که  کسب و کار کوچک تعریف‌ش چیست.

بعد از تعریف بنگاه‌های کوچک در ایران، لازم است کمی به‌ هم به نقش این بنگاه‌ها در اقتصاد بپردازیم. در نقاط مختلف جهان،بنگاه‌های کوچک و متوسط (SME) از نظر تعداد بنگاه‌ها، بخش اعظمی از بنگاه‌های اقتصادی کشورها را تشکیل می‌دهند. در واقع این روزها SMEها موتور محرک رشد و توسعه‌ی اقتصادی محسوب می‌شوند. SMEها باعث تقویت روحیه‌ی رقابت و کارآفرینی در اقتصاد، افزایش بهره‌وری و ایجاد اشتغال می‌شوند و از این جهت هر روز بر اهمیت آن‌ها افزوده می‌شود.

از نظر نقش بنگاه‌های کوچک در اقتصاد کشورها نیز برخی از مهم‌ترین ویژگی‌های مهم SMEها عبارتند از:

ـ  فراهم‌آوردن بستر راه‌اندازی کسب و کار شخصی خود برای افراد بامهارت و کارآفرین به‌دلیل نیاز به سرمایه‌های کوچک؛

ـ  منبع اصلی شناسایی و ظهور و آموزش و تجربه‌اندوزی استعدادهای کارآفرینان و افراد خلاق جامعه؛

ـ  منبع مهم نوآوری در محصولات، خدمات، فرایندها و تجربیات کاری جدید؛

ـ  فعالیت در نقاط جغرافیایی مشخص و بازارهایی که بنگاه‌های بزرگ امکان یا تمایل ورود به آن‌ها را ندارند؛

ـ  تکمیل‌کننده‌ی زنجیره‌ی تأمین آن‌ها و زنجیره‌ی ارزش صنعت محل فعالیت خود؛

ـ  انعطاف‌پذیر در مقابل تغییرات بازار و محیط کسب و کار؛

ـ  مزیت رقابتی در صرفه‌جویی در مقیاس تولید در برخی حوزه‌ها نسبت به صنایع بزرگ؛

ـ  تعداد مشاغل ایجاد شده‌ی بیش‌تر در مقایسه با بنگاه‌های بزرگ؛

ـ شکستن انحصار بنگاه‌های بزرگ.

می‌بینید؟ این‌ها همه دارند به ما نشان می‌دهند که:

۱- یک کسب و کار کوچک چقدر نقش بزرگی در رشد و توسعه‌ی جامعه دارد. جدا از این‌که این بیزینس کوچولو برای ما چه اثراتی خواهد داشت؛ انگیزه‌ی تأثیرات اقتصادی و اجتماعی‌ آن در جای خودش بسیار جذابیت کار را بالا می‌برد.

۲- یک کسب و کار کوچک عموما نقش مکمل صنایع بزرگ یا پیش‌گامی شدن در عرضه‌ی فناوری‌های جدید را ایفا می‌کنند. بنابراین برای پیدا کردن ایده‌های کسب و کاری‌مان به‌تر است این دو فضا را بگردیم.

پایان درس اول. در این درس یاد گرفتیم که یک بنگاه کوچک چیست. این بنگاه باید توسط یک نفر ـ یعنی شما به‌عنوان کارآفرین ـ راه‌اندازی شود. هفته‌ی آینده به این می‌پردازیم که کارآفرین چه کسی است و چه ویژگی‌هایی دارد.

دوست داشتم!
۵