به گرد چشمهی آب حیات خضری نیست
که حیرت است در این ره دلیل بیخبری
اگر چه نالهی شب چاه عشقبازان است
و لیک چشمهی عشق است گریهی سحری
ا گر هر آینه پرسی ز حال من ای آه
دعا به جان شما میکنم ز بیاثری …
احمدعزیزی
به گرد چشمهی آب حیات خضری نیست
که حیرت است در این ره دلیل بیخبری
اگر چه نالهی شب چاه عشقبازان است
و لیک چشمهی عشق است گریهی سحری
ا گر هر آینه پرسی ز حال من ای آه
دعا به جان شما میکنم ز بیاثری …
احمدعزیزی
تو همه درین تکاپو که حضورِ زندگی نیست به غیرِ آرزوها و به راهِ آرزوها، همه عمر، جستجوها! استاد محمد رضا شفیعی […]
فرصت برای حرف زیاد است اما اما اگر گریسته باشی … پ.ن. فردا هشتم آبان ناباورانه و سوگمندانه، سومین سالگرد درگذشت شاعر […]
با توجه به اینکه قرار است لینکهای هفته از این بهبعد روزهای شنبه منتشر شوند، برویم سراغ قرار هفتگیمان. پیش از شروع: […]
زندگی ذره ذره میکاهد / خشک و پژمرده میکند چون برگ مرگ ناگاه میبرد چون باد / زندگی کرده دشمنی یا مرگ!؟ […]